بخونیدوبدنتان بلرزد
پسری دوست دختری برای خودپیدامیکند پسر به دختر میگه بیاخونه ما
دختر،نمیتونم مامانم اجازه نمیده به چه بهانه بیام بیرون ؟
پسر،بگومیرم استخر
دختر:باشه بلاخره دختره میادخونه پسر پسربهش میگه الان فکرکن اومدی استخر باید موهات خیس باشن برو تو حمام ومو هاتوخیس کن
دخترمیره توحمام وپسر زنگ میزن چندتارفقاش میان و یکی یکی میرن حمام وکارخودشون روانجام میدن نفرآخرکه میره هرچی منتظرمیشن یک ساعت شد دوساعت شدنمیادبیرون
میرن نگاه کنن قضیه چیه
واردحمام میشن میبینن دختروپسرجفت رگای دستشون رو زدن وخون آلودمردن
و رو دیوارحمام نوشته بود نامرداخواهرم بود
پسری دوست دختری برای خودپیدامیکند پسر به دختر میگه بیاخونه ما
دختر،نمیتونم مامانم اجازه نمیده به چه بهانه بیام بیرون ؟
پسر،بگومیرم استخر
دختر:باشه بلاخره دختره میادخونه پسر پسربهش میگه الان فکرکن اومدی استخر باید موهات خیس باشن برو تو حمام ومو هاتوخیس کن
دخترمیره توحمام وپسر زنگ میزن چندتارفقاش میان و یکی یکی میرن حمام وکارخودشون روانجام میدن نفرآخرکه میره هرچی منتظرمیشن یک ساعت شد دوساعت شدنمیادبیرون
میرن نگاه کنن قضیه چیه
واردحمام میشن میبینن دختروپسرجفت رگای دستشون رو زدن وخون آلودمردن
و رو دیوارحمام نوشته بود نامرداخواهرم بود
(این داستان رو واسه همه بفرست شاید ازاین جنایت هاکمی کمتربشه)
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !